أنا عَبدٌ ذَلیل

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري

31 مرداد 1395 توسط مامان طلبه

مرد فقيرى پسر خردسالى داشت. روزى به او گفت: بيا امروز قدرى ميوه از باغى سرقت كنيم. پسر خردسال با نارضايتى با پدر به راه افتاد. وقتى به باغ رسيدند پدر به فرزندش گفت: تو در اين‏جا نگهبان باش و اگر كسى آمد زود مرا خبر كن تا كسى ما را در حال دزدى نبيند و مشغول چيدن ميوه از درخت مردم شد. لحظه‏اى بعد پسر فرياد زد: يك نفر ما را مى‏بيند! پدر با ترس و عجله از درخت پايين آمد و پرسيد چه كسى؟ كجاست؟ پسرك زيرك گفت: همان خدايى كه از همه چيز آگاه است و همه چيز را مى‏بيند! پدر از گفتار نيكوى فرزند شرمنده شد و بعد از آن دزدى نكرد.

ا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

أنا عَبدٌ ذَلیل

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس